۱۳۸۶ مرداد ۹, سه‌شنبه

انقلاب در مسکن 2-آغاز خانه سازی به سبک آکیهابار

انقلاب در مسکن 2- آغاز خانه سازی به سبک آکیهابار
(آکیهابار نام مرکز فروش لوازم الکترونیکی و رایانه در ژاپن است که هر قطعه الکترونیکی را می توان از آنجا تهیه کرد. و بسیاری برای ساخت لوازم اکترونیک مورد نیازشان قطعات آن را از این مرکز تهیه می کنند )

خانه سازی بدون قاعده
امروزه ساخت مسکن آنقدر پیچیده شده است که دیگر کمتر کسی می تواند بر نوع ساخت مسکن خود نظارت داشته باشد. وضعیت مسکنی که با بازار یابی یا مارکتینگی بسیار قویی، این قدرت درک بازار آنقدر بالاست که گویی قدرت خواندن روح انسان را دارند و طراحی قویتری که میل به مصرف را هرچه بیشتر تحریک می کند. این ها عواملی هستند که باعث شک در ادعای بالا بودن سطح توقع مردم می شوند. این احساس مانند احساس دروغ بودن درصد بینندگان برنامه های تلوزیونی است. عددی که بر اساس آن برنامه های تلوزیونی ساخته می شود و محتوای آن تعیین می شود، در حالی که هرگز خود و یا اطرافیان ما جزو سوال شوندگان برای بدست آوردن درصد بینندگان نیستیم.

به کسانی که به این احساس توجه می کنند و دوست دارند که طرز تفکر ساخت مسکن را عوض کنند سازندگان شخصی (Self Biulder) گویند. با شنیدن اصطلاح «سازندگان شخصی» خیلی های صحنه ای را به یاد می آورند که یک نفر با زور و بازوی خودش یک آلونک کوچک در کوه می سازد. ولی امروزه این آکونک ها برای مصرف کنندگان دوست دار پیکنیک بصورت یک بسته لوازم تبدیل به کالایی تجاری شده و قابل خرید است و آنقدر امکانت دارد که در نهایت تفاوت زیادی هم با دیگر خانه های مسکونی نداشته باشد. اینجاست که افرادی پیدا می شوند تا با روشی متفاوت در سیستم خانه سازی امروز تغییری هر چند کوچک را ایجاد کنند.

معماری به نام اوسامو ایشیاما (Osamu Ishiyama) از مطرح ترین این افراد است. او خانه ای را طرحی می کند که سرپناه هایی با استفاده ازلوله های فولادی موج دار بود به مانند کانتینری ()که دارای پنجره های است که رو به بالا باز می شود. مجموعی از این خانه ها ساخته می شود که اولین آن خانه کنجی کاوا آی () است. و بعد از ساخت این مجموعه ایشیاما کتابی را با نام « خانه را به روش آکی هابارا بسازیم» را منتشر می کند. او در این کتاب می نویسد:

«حداقل ساختمانی در حد یک خانه مسکونی را هر فردی می توانند بسازد و من معتقدم که باید اینگونه باشد. اینجوری ارزانتر بهتر، آزادانه و از همه مهمتر ساختمانی جالب تری ساخته می شود........
این موضوع من را به یاد آکی ها بارا می اندازد. وقتی شما به آکی هابارا می روید. هرنوع قطعه الکترونیکی را با ارزان ترین قیمت می توانید تهیه کنید. از آنجا که قیمت اجناس در آنجا بستگی به قدرت چانه زنی خریدار دارد، خریدار باید قدرت معامله و قدرت تجزیه و تحلیل حجم عظیمی از اطلاعات را در ارتباط با قطعات داشته باشد. در آکی هابارا هرکس با خرید به دانش خود می افزاید. به اعتقاد من این فرهنگ حاکم بر آکی هابارا فرهنگی است که باید در آینده برصنعت مسکن ژاپن نیز حاکم شود...... انرژی که در ساخت ساز با قطعاتی که بعد از چانه زدن میان خریدار و فروشنده وجود دارد. آیا نمی شود با این روش که من آن را روش آکی هابارایی می نامم یک تغییر کوچک در بازار مسکن ایجاد کرد؟ »

ایشی یامایی که از «زندگی در جنگل» تورو (Henry David Thoreau) تعریف می کرد، و یا برج های وات (Watts Towers) که سایمون رودیلا() را می ستاید و برای پیدا کردن ساختمان های عجیبی که افراد مختلف ساخته اند پیاده به نقاط مختلف ژاپن سفر می کند، به دنبال روش های خلاقانه منفردی نیست که در نقاط مختلف وجود دارد بلکه به دنبال ارائه روش خانه سازی بومی جدیدی است. غافل از آن که این روش بیش از یک دهه پیشتر به صورت کاملا معقول وجود داشته است.

خانه های بومی از نوع صنعتی
سالیان سال مصالحی که در طبیعت هر منطقه قابل دسترسی بود در بهترین حالت عقلیمی با یکدیگر ترکیب می شدند تا مسکنی ساخته شود. پس طبیعتا به دلیل متفاوت بودن مصالحی در دسترس و اقلیم هر منطقه، مسکنی که آنجا نیز ساخته می شد ویژگی خواست خود را داشت. از این رو خانه های روستایی و قدیمی را ساختمان بومی گویند.

ولی بدون توجه به شرایط منطقه ای به وسیله شبکه وسیع حمل و نقلی که در قرن بیستم ایجاد می شود اجناس صنعتی ساخته می شود که در هر منطقه ای در دسترس بودند. آیا امکان ساختن خانه با انتخاب آزادانه و ترکییب این محصولات صنعتی وجود نداشت؟ در نیمه اول قرن بیستم، در میان معماران جوان افرادی پیدا می شوند که آرزوی اینگونه خانه سازی را در سر می پروراندند.اگر خانه های قبل از آن را خانه های بومی بنامیم این آرزو را خانه های بومی از نوع صنعتی می توان نامید.

اولین جایی که امکان ساخت خانه بومی از نوع صنعتی وجود داشت هیچ جایی به غیر از مهد انبوه سازی یعنی آمریکا نیست. در کشوری که از اوسط قرن نوزدهم در مقابل استفاده از روش معمول تولید قطعات برای یک محصول روش تولید قطعاتی که در محصول های مختلف قابلیت استفاده دارند را ابداع می کند، همانگونه که در صنعت خودروسازی از این روش استفاده کرد حداقل از دهه 1920 کاتلگ قطعات و اجزای ساختمان وجود داشته است. کاتلوگ هایی که معماران می توانستند با انتخاب قطعات مورد نیاز خود از میان آن و سفارش آن را تهیه کرده و استفاده کنند.

و اما اروپا. این دوره با رواج طرز تفکر مدرنیسم در میان معماران جوان اورپایی مصادف است. در اواخر دهه 1920 آلبرت فرای() یکی از معماران جوان اروپایی که با گذشتن از اقیانوس اطلس خود را به آمریکا می رساند. در خاطرات خود می گوید: «وقتی قبل از رفتن به آمریکا در آتلیه کوربوزیه کار می کردم. در همچین جایی هم حتی از روی کاتلگ های قطعات تولید انبوه آمریکایی جزئیات نقشه قطعات دست ساز خود را می کشیدند. » معماران جوانی که به آنطرف اقیانوس اطلس می رفتند نه تنها خواهان بهره گیری از کالاهای صنعتی انبوه سازی شده ساختمانی بودند، بلکه علاقه شدیدی به استفاده از انواع و اقسام محصولات صنعتی غیر ساختمانی نیز در ساخت خانه هایشان نشان می دادند. مثلا ریچارد نویترا() که در اوسط دهه 1920 از وین به آمریکا مهاجرت می کند و در کالیفرنیا می گزیند در اولین اثرش که « خانه سالم دکتر لابل» است، برای چراغ های راه پله از چراغ جلو ماشین سواری استفاده می کند. این یکی از اولین ساخت خانه بومی از نوع صنعتی است.

در سالهای 1920 تا 1930 در آمریکا، پیشرفته ترین کشور صنعتی نیز، ساخت خانه ای کامل با منتاژ کردن قطعات و کالا هایی موجود در بازار هنوز آرزویی دست نیافتنی بود. قدرت صنعتی لازم برای واقعی شدن آرزوی خانه بومی از نوع صنعتی ، نیاز به رشد خارق العاده صنعت نظامی داشت که در جنگ جهانی دوم تحقق می یابد. چهار سال بعد از جنگ جهانی دوم خانه ایمز () برای اولین بار این آرزو را ممکن می سازد.

زوج ریچارد و ری ایمز () ( که بعدها به عنوان طراحان صنعتی شهرت جهانی یافتند) به عنوان طرحی برای خانه های آینده، منزل مسکونی خود را به عنوان یک پروژه آزمایشی طراحی می کنند. سیستم Off-the-Shelf Parts روشی است که با منتاژ قطعات پیش ساخته موجود در بازار، ساختمانی هم ارزان و دارای فضایی متعالی می سازد. این روش ساخت ساختمان، امروزه نیز مورد توجه است. صرف نظر از میزان استفاده از قطعات پیش ساخته در این مدل، در این ساختمان دو طبقه ای با استفاده از ستون های تیر آهن های I شکل ، تیرآهن مشبک برای تیرها (Lattice Beam) و ورقه یک پارچه آهنی سازه ای سبک داشت. در دیوار آن پانلهای سیمانی و چارچوب در و پنجره شبیه به کارهای ماندریان (Pieter Cornelis Mondriaan) کار گذاشته شده است। با دیدن چنین خانه ای به راحتی می توان قدرت معرفی خانه های آینده را در این خانه درک کرد.

در ژاپن هم خانه ایمز وجود داشت.
در ژاپنی هم هر چند با تاخیر، صنعت ساخت اجزاء پیش ساخته ساختمان رواج می یابد، در دهه 1960 خانه ای مانند خانه ایمز و هم ریشه در روش آکیهابارایی ساخته می شود. ره کن موچی (
Re Kenmochi) که با خانواده ایمز رفت آمد داشت مانیفست « معماری با مصالح در قطعات و اندازه های استاندارد» را شعار خود قرار می دهد. « معماری با مصالح در قطعات واندازه های استاندارد» ساخت مصالحی است که با رعایت یک استانداردی مشخص توانایی آن را دارند که آزادانه با یک دیگر ترکیب و منتاژ شده و در بازار به صورت اوپن(open) یا باز موجود باشند. ساختمانی که به این روش با انتخاب آزادانه از میان مصالح موجود در بازار ساخته می شود را ساختمان سازی به روش استفاده از مصالح در قطعات و اندازه های استاندارد گویند. از آنجایی که سیستم هایی مانند سیستم ساخت وساز پیش ساخته در ژاپن که قطعات خواص یک شرکت را فقط در خانه های همان شرکت قابل استفاده است را « سیستم بسته» یا سیستم کلوز( close system) می گویند این روش بر اساس « سیستم باز » یا اوپن سیستم (open system ) می نامیم.

خانه هاتا () به عنوان اولین خانه با استفاده از مصالح در قطعات و اندازه های پیش ساخته می باشد که در ساده ترین حالت ممکن طرز تفکر کن مچی را نشان می دهد. این خانه با استفاده از ستون های فولادی استوانه ای شکل که در آن زمان تازه به عنوان مصالح آماده ساختمانی به بازار آمده بود و تیر آهن های H شکل به عنوان تیر های آن ساخته شده بود، می توانست فضایی در ابعاد9 متر در 13 را در دو طبقه بدون ستون در میان آن ایجاد کند. و از پانل های ALC ( پانل های سبک بتنی حباب دار) و چهار چوب های آلومینیمی برای پوشاندن سطح های کف و دیوار استفاده کرد و در داخل ساختمان کمدها و یونیت های تاسیسات ایجاد کرد تا محیطی قابل سکونت را ایجاد کند.

این ساختمان ساده ترین مدلی است که افکار کن موچی در آن دیده می شود. از این رو در جایی که معمولا پشت بام برای ایجاد مسیر حرکت آب باران دارای شیب است. ولی در این ساختمان برای اینکه به تواند از مصالح در ابعاد استادارد آن استفاده کند هیچ شیبی به بام ساختمان نمی دهد.

البته برای اینکه بتوان با تهیه آزادنه قطعات و مصالح از بازار و ترکیب منتاژ آنها با یکدیگر ساختمان ساخت، نیاز به قراردادی فراگیر است که در آن تمام انداز های و روش اتصال آنها به یک دیگر مشخص شده باشد و همه به این قرارداد پایبند باشند। معماری ژاپنی یک سیستم باز است چرا که با به وجود آمدن قرارداد های مشترک میان معماران مختلف در اندازه و روش نصب مانند کی واری و تاتامی واری همه از این استاندار های در ساخت ساختمان خود استفاده می کنند. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که در دوره کن موچی بحث هماهنگی مودیولار در میان قطعات صنعتی که قابلیت جابجایی و عوض کردن آنها را تضمین می کرد، بحث روز بوده است. ولی امروز که 30 سال از ساخت اثر او می گذرد حتی در طراحی خانه های ویلایی ژاپن هم ابعاد استاندارد 900 ، 910 ، 950 ، 1000 ، میلیمتر وجود داشته و هیچ حرکتی دیده نمی شود که در جهت ایجاد یک قرارداد اجتماعی برای یکی کردن این ابعاد وجود ندارد. از این رو این آرزو که ساکنان خانه بتوانند قطعات و اجاء مورد نیازی را که می پسندند را از بازار تهیه کرده و خود منتاژ کند هنوز تحقق نیافته است.


روش آکی هابارایی در فروشگاه های ابزار و لوازم DIY
ولی در آمریکایی که مهد خانه ایمز است شرایط متفاوت است. در آمریکا آن هم بدور و بدون ارتباط با اهداف مدرنیسم و یا سیستم متعالی هماهنگی مدیولار سیستمی ایجاد شده است که ساکنان خود می توانند، مصالح و قطعات ساختمان را خریداری کنند و البته سیستم منتاژ و بنای آن نیز ایجاد شده است. فروشگاه های ابزار و لوازم
DIY از آن نمونه هستند. فروشگاه های بزرگ ابزار و لوازم که در آمریکای امروز هست می توان تقریبا تمام وسایل و قطعاتی که برای ساخت یک خانه لازم هست را تهیه کرد. نه تنها افراد عادی که می خواهند خانه نو بنا کنند و یا تغییراتی در خانه های خود ایجاد کنند از این فروشگاه ها استفاده می کنند بلکه افراد متخصص و حرفه ای که در زمینه ساخت ساز ساختمان فعالیت می کنند نیز وسایل و مصالح ساختمانی خود را تهیه می کنند. و حتی تفاوت قیمتی برای افراد عادی و حرفه ای وجود ندارد. هرچند که سیستمی مانند آنچه ایمز و کن موچی در سر می پروراندند که بتوان قطعات ساختمانی را فقط منتاژ کرد وجود ندارد ولی می توان گفت که این نکته که مصرف کننده می تواند خودش ترکیب مصالح را آزادانه در بازار انتخاب کند با اهداف آنها یکی است.

ولی وقتی که می خواهیم چگونگی اجرا کردن اینگونه سیستم خانه سازی بومی صنعتی را در ژاپن اجار کنیم باید به شرایط خواص آمریکا که این سیستم در آنجا موفق بوده است را در نظر بگیریم. آن شرایط عبارت است از:

1- در آمریکا عمر یک خانه طولانی بوده و خریدو فروش خانه قدیمی نیز رایج است. به همین دلیل فرصت های زیادی فراهم می شود که مصرف کننده برای بالا بردن ارزش استفاده از خانه و یا ارزش مالی دست به اضافه کردن به بنای ساختان و ایجاد تغییراتی در آن ایجاد کنند. از این رو در فروشگاه های DIY بیشتر از آنکه مصالح ساختمانی را برای ساخت خانه نوساز بفروشند برای ایجاد تغییرات در ساختمان های موجود می فروشند.

2- روش ساختمان سازی که در آمریکا در قرن بیستم عمومیت پیدا کرده است روشی به نام پلات فرم است. این روش نیازی به تخصص بالا ندارد از این رو با روش های مختلف ساخت و ساز در ژاپن که هریک نیاز مند تخصص بسیار بالا هستند بسیار متفاوت است.

3- ورش محاسبه هزینه ساخت خانه در آمریکا این گونه است که قیمت مصالح جدا و دستمزد ساخت مجزا محاسبه می شود، از این رو جدا کردن بازار از تشکیلات ساخت آسان است. و تفاوت آن با ژاپن که قیمت مصالح وساخت یک جا محاسبه می شود خیلی زیاد است.

4- در آمریکا ساخت و ساز به وسیله افراد عادی آنقدر عادی است که حتی لازم به آوردن مثال جویندگان طلا در غرب نیست. تا حدی که در هر خانه ای یک فضای کوچک کارگاهی وجود دارد. چیزی که در ژاپن کمتر دیده می شود.

حداقل می توان گفت که برای اینکه در ژاپن ساخت و ساز به روش آکی هابارای رواج یابد نیاز به حل مسائل مختلف دارد।

(از کتاب تکامل مسکن به سبک قرن بیستم. نوشته شوایچی ماتسو مورا استاد دانشگاه توکیو ترجمه میثم معصومی

هیچ نظری موجود نیست: